زمانی کوه بودم ! حالا دیگر آدم شده ام ، می رسیم به هم ؟
.
.
.
گر تو گرفتارم کنی / من با گرفتاری خوشم
داروی دردم گر تویی / در اوج بیماری خوشم . . .
.
.
.
در انتهای نگاهت کلبه ای میسازم تا مبادا بگویی
از دل برود هر آنکه از دیده برفت . . .
.
.
.
آنان که پاره های روح خویش را برای التیام به دیگران میبخشند
از همه به خدا شبیه ترند . . .
.
.
.
دل داده ام بر باد ، هرچه بادا باد / مجنون تر از لیلی ، شیرین تر از فرهاد
ای عشق از آتش نسب داری / تنها تو میمانی ، ما میرویم از یاد . . .
.
.
.
پی نجوای رفتن نباش ، در غیبت لبخند تو گم می شوم . . .
.
.
.
رفیق خوب پزشک زندگیست ، تا آخر عمر مریضتم رفیق !
.
.
.
چشمانم خسته است و نبض ذهنم افتاده ، کاش نگاهت یک قدم نزدیک تر بود !
.
.
.
امواج نگاهت اعتیاد آور بود / زیبایی تو فراتر از باور بود
در قاب نگاه چشم من لبخندت / لبخند ژوکوند ، بلکه زیباتر بود . . .
.
.
.
سلام ای عصاره ی خلقت که از فراز نیزه به زمین تشنه ی محبت چکیدی
و تاریخ را سیراب عشق کردی . . .
.
.
.
تا کی به تمنای وصال تو یگانه / نذری بپزم ، پخش کنم خانه به خانه !؟
.
.
.
چه کنم تو سلطان جهانی و من درویش خرابات ، تو ارباب وفایی و من نوکر ارباب . . .
.
.
.
گر همسفر عشق شدی مرد خطر باش ، هم منتظر حادثه هم فکر خطر باش . . .
.
.
.
اگر بدانی چقدر سخت است یاد بودنت در عمق وحشت نبودنت ، مرا هرگز اینگونه رها نمی کردی . . .